به سنگینی یک کوه
امروز شرکت همسر اینا جلسه ای توجیحی داشتن برای وامی که قراره دریافت کنن هر چند که خیلی مبلغش ناچیزه اما گرفتنش در این اوضاع خوبه. اما از اونجایی که همسر و بقیه نیروهای فنی شرکت تهران نیستن و مشغول اجرای پروژه،تنها گزینه ای که وجود داشت رفتن من به اون جلسه بود. شما فکر کنید منی که اطلاعی از محصولات شرکتشون به علت تخصصی بودن ندارم و از همه مهمتر هنوز در جلسه ای شرکت نکرده بودم باید رفتن به این جلسه رو قبول میکردم. از دیشب کلی استرس داشتم و شروع کردم رزومه شرکت رو خوندن و اطلاعات جمع کردن ولی مگه این استرسه میگذاشت کارم رو انجام بدم.هزار بار بابت قبول این کار خودم رو سرزنش کردم اما از طرفی به خودم گفتم اگر میخام که موفق بشم باید ا...
نویسنده :
مامان یک فرشته
18:22