امید
در راستای اینکه همسر چند وقته از سرگیجه و بی خوصلگی شکایت داشت و انواع و اقسام دکترها رفته بود و خدا رو شکر مشکلی نداشت اما همچنان میگفت خوب نیستم مجبور شدیم بریم روانپزشک وقتی رفتیم یکم صحبت کرد و همسر همش میگفت درگیر کار هستم و مشکلی ندارم اخرای ویزیت بود که من به خانوم دکتر گفتم که ما دو سال و نیم هست که دخترمون رو از دست دادیم (همسر اصرار داره که اینو به دکترها نگم چون تشخیص غلط میدن)اما به روانپزشک که باید گفت.خانوم دکتر هم کلی همسر رو دعوا کرد که چرا همچین مسئله مهمی رو نمیگی و من کلی حال کردم حتی بهش گفتم که میگه باعث تشخیص غلط میشه اون هم کلی با همسر صحبت کرد گفت مسئله مهمی بوده اگر روی زندگیتون و خودتون اثر نمیگذاشت شک ...
نویسنده :
مامان یک فرشته
10:45