معرکه امشب
امشب تصمیم گرفتیم بریم بیرون دوری بزنیم و شام بخوریم.بعد از اینکه شام خوردیم و کمی خرید کردیم برگشتیم خونه تا رسیدیم جلوی در من تازه یادم اومد که ای دل غافل کلید نیاوردم..حالا تو شهر غریب روز جمعه ساعت ده شب باید چیکار کرد
انقدر تو خیابونها دور زدیم تا شانسی کلید سازی پیدا کردیم اون شماره یک نفر دیگه رو داد رفتیم دنبالش بد از اینکه اومد جلوی در کمی به در ور رفت و چند تا کلید انداخت اما نتونست در رو باز کنه پیشنهاد داد از رو پشت بوم بره من هم کلی میترسیدم اگه طوریش بشه چیکار کنیم بغد از دو ساعت این طرف و اون طرف زدن بالاخره رفت و تونست خدارو شکر بپره و در رو باز کنه و ما ساعت دوازده تازه وارد خونه شدیم.بد شانسی ماجرا این بود که این اطراف همکارهای همسر خونه سازمانی دارن و همسر باهاشون رودربایستی داره از قضا یکیشون دید و فکر میکرد دزد اومده خونمون و از ماشین پیاده شد و باخبر شد
اما بخیر گذشت
اینجا انقدر هوا سرد شده دقیقا هفته پیش کولر و الان دو سه روزی هست شوفاژ