پرواز فرشته کوچولوپرواز فرشته کوچولو، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره

پرواز یک فرشته

سفر شهریوری

1395/6/7 1:01
318 بازدید
اشتراک گذاری

سلام.ما برگشتیم بعد از دو هفته مسافرت.اول رفتیم پیش خانواده و چون خانواده قصد سفر شیراز داشت توفیق اجباری نصیب من شد تا راهی شیراز بشم.همسری کار داشت و برگشت کرمان.

خیلی خیلی شهر دیدنی و زیبایی بود با وجود سه شب اقامت و صبح و بعدازظهر راهی مکان های دیدنی باز هم چند جایی موند که بریم

اما جاهایی که رفتیم حمام وکیل بود که شگفت انگیز بود هر چند کرمان هم حمام گنجعلی خانش دیدنیه اما حمام وکیل معرکه بود

مسجد وکیل/ارگ کریم خان زند/باع دلگشا/باغ ارم/باغ عفیف آباد/عمارت کلاه فرنگی/حافظیه/سعدی/تخت جمشید/تخت رستم/پاسارگارد و شاهچراغ از جمله مکان هایی بود که رفتیم شاهکارشون باغ ارم و تخت جمشید بود که بسیار لذت بردیم.در بدو ورود نقشه شیراز رو خریدیم وطبق نقشه برنامه ریزی کردیم که چه مکانهایی به هم نزدیکند وکدوم ها رو باید چه موقع بریم ببینیم.

خواهر کوچیکه مقاله داده بود دانشگاه شیراز و کنفرانس داشت علت سفر هم همین بود که به همین خاطر دانشگاه شیراز رو هم دیدیم.واقعا دیدینی بود نوک قله کوه.یه جورایی بام شیراز بود منظره خوابگاهاش شهر شیراز بود ادم غبطه میخورد به کسانی که اینجا درس خوندن.

 تنها بدیش هوای گرمش بود که ادم رو کلافه میکرد اونم این موقع سال و تو شهریور

ماشینی رو هم ثبت نام کرده بودیم و دو ماه از تاریخ تحویلش گذشته بود بالاخره گرفتیم و با ماشین جدید بعد از دو هفته به خونه برگشتیم

اخر شهریور هم عقد پسرعمه هست اگر خدا بخاد که راهی میشیم  دوباره

کسی که براتون پست میزاره مارکوپولوست. چون در کمتر از دو هفته 5 هزار کیلومتر رو در سفر بوده

اما وقتی اومدم بنویسم خبر خیلی خوبی رو خوندم مادر شدن دوباره پریسای عزیزم.مبارکت باشه ومادریت مستدام

پسندها (3)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (14)

پری
7 شهریور 95 9:30
عزیز دلم .... خوشحالم بهت خوش گذشته ....
مامان یک فرشته
پاسخ
ممنون پری جون
فافا
7 شهریور 95 11:34
همیشه به سفر انشالله انشالله مادر شدن خودت عزیزدلم
مامان یک فرشته
پاسخ
ممنون فافا جون.ان شاالله
پریسا
7 شهریور 95 12:53
سلام عزیزم رسیدن به خیر، سیرا خیلی جاهای دیدنی داره البته منم تا حالا قسمت نشده برم ولی همسرم رفته خیلی تعریف میکنه ماشینتونم مبارک انءشالله همیشه چرخش به خوبی براتون بچرخه ممنون انءشالله خبر مادر شدن خودت
مامان یک فرشته
پاسخ
سلام پریسا جون.ممنون.ان شاالله با کوچولوت بری.مرسی
الهه
7 شهریور 95 13:49
سلتم اجی خوبی خداروشکر که بهت خوش گذشته اجی ما هم ۴ اومدیم اردبیل با یکی از داییم و خانواده اش حالا داریم میریم شمال اجی ان شاءالله تو هم خیلی زود نی نی دار بشی و اجی پریسا هم نی نیشو به سلامت بغل کنه
مامان یک فرشته
پاسخ
سلام الهه جون.خوش بگذره.اردبیل هم باید قشنگ باشه.ان شاالله بهتون خوش بگذره.ممنون عزیزم.ان شاالله
مامان ارشان
7 شهریور 95 18:16
سلام خانم گل من بطور اتفاقی با وبلاگ شما آشنا شدم. صفحه به صفحه وبلاگتون را که دیدم جگرم آتیش گرفت. اونقدر گریه کردم که نگران نی نی شدم که باردارم. به حق این نی نی که خدا بهم هدیه داده از خدا می خوام که هر چه زودتر یک نی نی سالم بهتون عطا کنه. اول فکر کردم این وبلاگ را داشتین و بعد فرزندتون را از دست دادین اما وقتی دیدم که بعد از بهشتی شدنش این وبلاگ را ساختین گفتم کاش این کار را نمی کردین. خیلی برای ما مامانها سخته حتی فکر کردن بهش آدم را افسرده می کنه.البته میدونم که برای خودتون هم واقعا سخته اما درست کردن این وب حتی برای روحیه خودتون هم خوب نیست. غم فرزند به نظرم سخت ترین غم دنیاست. من از مرور حرفهای شما داغون شدم چه برسه به خودتون که بخواهید دایم اون را مرور کنید. اینکه گفتم انتقاد نیست اما واقعا برام سخت بود. امیدوارم به زودی وبلاگتون تغییر کنه و پر از اتفاقات و خبرهای خوب بشه و با دیدن وب تون لبخند بر روی لبمون بنشینه. موفق باشید در پناه حق
مامان یک فرشته
پاسخ
سلام مامان ارشان عزیز.ممنون که به ما سر زدید.ببخشید اگه با این وضعیت ناراحتتون کردم.اماساختن این وبلاگ برای این بود که جایی باشه برای درد و دل کردن بدون اینکه نگران کسی باشم بدون اینکه بخام چیزی رو پنهان کنم خودم باشم خودم تنهایی غصه و درد و دلتنگیهامو بریزم بیرون.خیلی خیلی سخته غم از دست دادن فرزند.اما سختر اینکه نتونی غمت رو بیرون بریزی. ان شاالله کوچولوت رو سالم درآغوش بگیری
مامان راضیه
8 شهریور 95 0:32
سلام عزیز دلم..اینکه چی شد یهو وبلاگت اومد رو صفحه گوشبم و خوندم نمیدونم ولی یه حس مشترک من را وادار به خوندن تمام پستها و خط به خط مطالبتون کرد ..من نیز مثل شما 2دسته گل دوقلوم را از دست دادم 2ساله در یک سانحه تصادف..میفهمم چی میگی چند ساعت با خط به خط مطالبت اشک ریختم خدا ساهده..به پهنای صورت....معصومه اتفاق زیبایی بود که بعد از از دست دادن رامین و روژینم در زندگیم افتاد...امیدوارم به زودی شاهد اتفاقات زیبا در زندگی باشین اینها همه آزمایش خداونده...من اینگونه خودم را آرام کردم شما هم سعی کن خودت را اینطور راضی به رضایش کنی...فدای تو خوشحال میشم بهم سر بزنی عزیزم....
مامان یک فرشته
پاسخ
سلام راضیه جون.چه خوب شد که برام نوشتی.دیدن زندگیت و گل دخترت میتونه روزنه امیدی باشه برام.خیلی ناراحت شدم دو تا فرشته اونم همزمان.اونم دوقلو زمانی که سختیهاش تموم شده باشه.خدا بهت صبر بده و جاشون رو برات با فرزندای سالم و صالح پر کنه.من لینکت کردم بازم به ما سر بزن
مادر بالفعل
8 شهریور 95 19:08
سلام مارکوپولو پس حسابی خوش گذشته ....دلم خواست ...تا حالا نرفتم شیراز... ماشین نو هم مبارک عروسی هم پیشاپیش مبارک درضمن بجنب یه خبر خوش به ما بده !
مامان یک فرشته
پاسخ
سلام هههههممنون جای شما خالی.مرسی.دعا کن همسرم راضی بشه.راستی علی بهتر شد؟
الهه
10 شهریور 95 10:29
سلام اجی خوبی ممنونم بابت نظرت اجی گفتی بیام از شمال تعریف کنم اجی به یکی از دوستام تعریف کردم بیا اجی این متن حرف های من در مورد شمال به دوستمه خواستی بقیه اش رو هم تعریف میکنم اجی : سلام اجی جونم خوبی اجی خسته نباشی من از پنجشنبه هفته پیش تا دوشنبه که اومدیم تهران نبودم اجی مسافرت بودم پنجشنبه رفتم با داییم و خانواده اش اردبیل یکشنبه هم رفتم شمال اجی البته رفتیم لاهیجان فکر کنم رشتم رد کرده بودیم اجی رفتیم ویلای دوست بابام که به دلیل جالب نبودن و شرجی بودن هوا دیگه همون شب از ویلا در اومدیم اجی شام خوردیم و رفتیم رامسر البته اجی ویلا هم بودیم من یه کم جلو رفتم دریارو از دور دیدم و غیرممکنو گذاشتم اجی واقعا چسبید بهم میخواستم عکس بندازم از دریا اما هوا تاریک بود اجی بعدش رفتیم ویلا من بیدار بودم خانواده ام نتونستن راحت بخوابن دیگه تصمیم گرفتیم از ویلا بریم بعد رفتیم و غذا خوردیم و رامسر رفتیم یه جا بود نوشته بود مکان گردشگری و اقامتی فکر کنم اسمش این بود اجی دقیق به یاد ندارم اما میخواستیم تو کلبه چوبی بخوابیم که فاصله اش زیاد بود وقتی میخواستیم ازش بیایم پایین یه پسره چادر بهمون اجاره کرد ۱۰ تومنم ازمون گرفت اجی اخه اونجا که رفته بودیم همه یا تو چادر بودن یا بیرون از چادر ما هم چادر نداشتیم اون پسره چادر بهمون داد من نتونستم بخوابم از چادر اومدم بیرون و یه کم قدم زدم و با دریا حرف زدم اخه لب ساحل بودیم اجی صداش میومد بعد دیگه اومدم تو چادر گرفتم خوابیدم
مامان یک فرشته
پاسخ
چه جالب چادر اجاره میدادن؟ باید همیشه چادر همراتون ببرین.بعضی جاها لازم میشه.امیدوارم بهت خوش گذشته باشه
الهه
10 شهریور 95 11:02
اجی فکر کنم اون کسایی که چادر داشتن مال خودشون بوده اجی فکر کنم فقط ما بودیم چادر اجاره گرفته بودیم اجی اخه اجی چادر نداریم بابام همون روز که تو راه بودیم واسه شمال چادر دیده بود ۴ یا ۵ تا قیمت پرسید گفت ۹۰ تومن اجی اما اشتباه کرد نخرید اجی ویلای دوستشم خوب نبود اجی فقط حیاطش بزرگ بود خخخخخخخخخ ممنونم اجی سلامت باشی راستی اسم ماشینتون چیه اجی
مامان یک فرشته
پاسخ
همیشه به گردش.اسمش ساندرو هست.مثل ال نود هست داخلش ولی بیرونش رو تغییر دادن هاچ بک کردن نمیدونم دیدی تا حالا یا نه؟چون تازه اومده
الهه
10 شهریور 95 12:34
ممنونم اجی به همچنین تو نت زدم اسمشو اجی ببین اینهhttp://www.parskhodro.ir/assets/images/product/gallery/8603_001.jpg ببخش زیاد نظر میدم اجی
مامان یک فرشته
پاسخ
دقیقا خودشه.خواهش میکنم این چه حرفیه
الهه
10 شهریور 95 20:08
اجی میدونی من سر سن امیرحسین خواهرزاده ام با ابجیم و مامانش مشکل دارم اجی ۱ ماه میکشن رو سنش اجی طفلک ۱۲ اردیبهشت به دنیا اومده اجی بعد از نظر مامانم و ابجیم ۴ ماهشه میخواد بره تو ۵ از نظر من ۳ ماه و ۲۸ روزشه اجی تازه زودم میخواد فرنی بده اجی بد میگم اجی که سنشو میکشن بالا
مامان یک فرشته
پاسخ
هر دو تاتون درست میگین مامان و ابجیت سه ماه و بیست و هشت روز رو رند کردن و میگن چهار ماه.شما دقیق تر میگی.درسته چهار ماهش تا دوازده اردیبهشت تموم میشه و وارد 5 ماه میشه. اما برای غذا دادن خیلی زوده.قبلا دکترا میگفتن شش ماه تموم بشه.جدیدا میگن 5 هم تموم بشه میشه کم کم شروع کرد یعنی باید حدود یکما دیگه حداقل حداقل صبر کنن.چون بچه معدش ضعیفه و نمی تونه هضم کنه و ممکنه خدایی نکرده بعدا دچار مشکل بشه. چه خاله وظیفه شناسی هستی ان شاالله بچه خودت
الهه
11 شهریور 95 11:43
سلام اجی خوبی به خدا خوشم نمیاد سنشو بکشن بالا اجی منم میگم فرنی ندن کو گوش شنوا ابجیمم به خاطر اینکه امیرحسین اماده بشه واسه فرنی بهش شیرخشک میده اجی البته شیرخودشم میده اجی البته ناگفته نمونه که به خاطر چاق کردنشم شیرخشک میده اجی امیرحسین چاقه اجی اما ابجیم اونو لاغر و ریز میبینه تازه تپلم هست اجی من میگم بچه هر چقدر چاق باشه بعدش لاغر میشه اجی خودمم بچه بودم چاق بودم اما پارسال یه معجزه لاغرم کرد ممنونم اجی لطف داری اجی من شوهر نمیکنم گ که بعدش بخوام بچه دار بشم مجرد بودنو دوست دارم اجی
مامان یک فرشته
پاسخ
سلام.ممنون کلا چاقی چیز خوبی نیست چه تو بچه ها چه بزرگترها. الان میگی بزار عاشق بشی بعد میبینمت
الهه
11 شهریور 95 14:51
اره اجی خوب نیست میدونم اجی نه اجی خدا دو تا عشق داده شوهر میخوام چیکار اجی ادم شوهر میکنه از خودش در میاد منم دختر ساده ای هستم اجی ساده بودنو دوست دارم البته کلا شوهر کردنو دوست ندارم
مامان یک فرشته
پاسخ
امیدوارم هر آرزویی که داری بهش برسی
الهه
11 شهریور 95 16:02
ممنونم اجی تو هم همینطور که میدونم یکی از ارزوهات مادرشدن دوباره اس که ۱۰۰% بهش میرسی اجی
مامان یک فرشته
پاسخ
مرسی الهه جون