پرواز فرشته کوچولوپرواز فرشته کوچولو، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره

پرواز یک فرشته

زن و شوهر بودن مسئله این است

1396/4/19 16:51
505 بازدید
اشتراک گذاری

ما الان در مسافرت به سرمیبریم...اما اینو بگم که من اصلا یادم نبود که بایدشناسنامه همرامون باشه...فقط کارت شناسایی داشتیم و البته برای کاری پاسپورت...اما توی هیچ کدوم اینا مشخص نمیشه من و جناب همسر دوازده ساله که زن و شوهریم..به همین خاطر صاحب هتل اجازه اقامت نمیداد و از ما اصرار از ایشون هم انکار....خلاصه چون یکی از همکارهای همسر هم بود مجبور شدیم که اینجوری وانمود کنیم که اون دو تا اقا توی یک اتاق هستن و من هم توی یک اتاق...خدایی با نگاه کردن به ادمها میشه فهمید دیگه این چه قانون مسخره ای هست....کسی اگر بخاد کاری انجام بده راهش رو پیدا میکنه...شنیدم توی تهران خونه هایی هست که به این جور ادمها راحت یک شبه اجاره میدن....حالا فکر کنید ما رفتیم مالزی حتی طرف پاسپورتمون رو هم چک نکرد که ببینه اصلا قانونی اومدیم یا نه

دومین گیر هم مال چند روز پیش بود من و همسر رفته بودیم پیاده روی ساعت حدود ده شب بود گشت ارشاد اومد جلوی ما رو گرفت خانومه پیاده شد کمی زل زد توی چشمای ما و بعد از اینکه فهمید ما نمی ترسیم سوار شد و رفت.بعدش کلی با همسر خندیدیم که کاش سرکارشون میزاشتیم و وانمود میکردیم ترسیدیم و تمام سوالاتشون رو اشتباه جواب میدادیم

الان خوی هستیم و احتمالا فردا یا پس فردا میریم ارومیه اونجا هم همین مشکل شناسنامه پابرجاست...

اگه بشه میخایم بریم لب مرز...یک ساعت فقط تا مرز راهه

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (5)

الهه
19 تیر 96 22:36
سلام اجی خوبی والله چی بگم اجی خواست خدا بوده این اتفاق افتاده ان شاءالله بهت خوش بگذره اجی
مامان یک فرشته
پاسخ
خواست خدا نیست الهه.قوانین مسخره یک کشوره
خاله ریزه
21 تیر 96 15:11
عنوان پستت خیلی با مزه بود طفلکی.. چقد اینجورگیر دادن به آدم فشار میاره... خیلی جای خوبیه واسه خرید حتی میتونید برید وان واسه خرید .. خیلی راحت میشه برید چون پاسپورت همراتونه
مامان یک فرشته
پاسخ
ممنون....اره اخه در این شرایط ما چیکار میتونستیم بکنیم.... وای رفتیم خاله دیدیم همه چی جوره ما هم رفتیم وان
باران
23 تیر 96 0:39
من مرزش رفتم یه سری مغازه داره که به قول خودشون همه جنساشون ترک هست حتما یه سری اونجا بزن
مامان یک فرشته
پاسخ
مستقیم رفتیم ترکیه چون به صرفه تر بود و هزینه خیلی کمی داشت
دختر خوب
25 تیر 96 9:33
وای من و کاف هم یک بار گشت ارشاد بهمون گیر داده...تازه اون زمانها من بخاطر کاف خیلی باحجاب میگشتم...نمیدونم چی توی من و کاف دیدند!اینقدررر حرف در این زمینه دارم که بگمممم یه بار هم دوره دانشجویی یه دوستام تعریف میکرد پام به شدت درد میکرد و همسرم اومد منو برسونه تا دم دانشکده ولی با اینکه کارت شناسایی و شناسنامه هامونم دادیم نگهبانی قبول نکرد...اون دوره حتی زن و شوهرها حق نداشتند دست همو توی دانشگاه بگیرن!چون ممکن بود بقیه هوایی بشن!بعد همین آقای وزارت علوم که اینقدر حلق خودشو پاره کرد برای جدایی دختر و پسر توی دانشگاهها ، فیلم لب و لوچه گرفتنش توی آسانسور با یه زن متاهل لو رفت..اوققققق...الانم هردوشون شغل خودشونو دارند و کسی مث اون دانشجوهای بدبخت اخراجشون نکرد
مامان یک فرشته
پاسخ
وای چقدر خندیدم هوایی بشن یعنی چی متاسفانه در کشورمون شغل های وضع شده و حقوق هایی بابتش گرفته میشه که خنده دار در مورد اون اقا هر کس که فکر و ذهن و روحش خرابتر باشه متاسفانه با شنیدن حتی اسم یک خانم ممکنه...... یک ضرب المثلی هست کافر همه را به کیش خود پندارد
الهام
26 تیر 96 0:27
عزیزم من چند وقته هرازگاهی به وبلاگت سر میزنم اتفاقی آشنا شدم منم اهل خوی هستم تا اسم شهرمون رو دیدم بالاخره برات کامنت گذاشتم از خدا براتون بهترین هارو میخوام عزیزه دلم..
مامان یک فرشته
پاسخ
ممنون که وقت میزاری و میخونی....اره چند روزی خوی بودیم چقدر نزدیکید به ترکیه .....به جای ما هم رفتید خوش بگذرونید ...از هر کی میپرسیدیم حداقل سالی یکبار رو میرفت