پرواز فرشته کوچولوپرواز فرشته کوچولو، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه سن داره

پرواز یک فرشته

ولایت

1395/11/16 12:20
278 بازدید
اشتراک گذاری

اخر این هفته پس از پایان دوره دوم کلاس زبان بعد از 4 ماه میرم ولایت.خیلی نیاز دارم.با خواهرها کلی

حرف میزنیم.هنوز به همسری چیزی نگفتم نمیدونم اون هم میاد یا نه.ولی پیش خودمون بمونه دوست

دارم تنها برم.شاید رفت یا برگشت هم سری به خیابونای تهران زدم برای خرید.هر چند که مانتو شلوار

مجلسی و کیف رو یکی دو ماه پیش گرفتم اما این عطش خرید در خانم ها با هیچ چیزی جز خرید فروکش

نمیکنه.

جالب اینجاست که برای من خریدنش خیلی لذت بخش تر از پوشیدنش هست.فکر کنم مرض خرج کردن

پول همسر رو گرفتم.به امید بهبودیخندونک

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (17)

الهه
16 بهمن 95 12:50
سلام اجی خوبی ان شاءالله بهت خوش بگذره رفتی پیش خانواده ات اجی اجی راستی جواب ازمایش تون نیومد؟؟؟؟ همون ازمایشی که به المان فرستادین اجی
مامان یک فرشته
پاسخ
ممنون الهه جان.ازمایش نفرستاده بودیم که.فقط یک ایمیل زدیم و شرایطمون رو گفتیم که متاسفانه جواب ندادن
ستاره
16 بهمن 95 22:14
سلام عزیزم .. وبلاگت رو خوندم اما گریه امانم نمیده خیلی سخته اما از خدا میخوام که بهترین ها رو قسمتت کنه و مطمئن باش دخمل گلت اونجا همیشه دعا گوی مامان و باباش هست ... اما یه سوال اون مشکلی که گفتی تو غربالگی مرحله دوم نشون داد بعد اینکه دخترت به دنیا اومد از همون اول متوجه مشکلش شدید ؟؟ یا مدتی گذشت بعد فهمیدید ؟؟؟ در مورد وجدان دکتر ها که اصلن نمیشه حرفی زد اصلن وجدان ندارن من خودم کم کاری تیرویید دارم و نمی دونم شما میدونید که کم کاری تو دوران بارداری خیلی باید جدی گرفته بشه و مدام تحت کنترل باشه با آزمایش وگرنه زبونم لال باعث عقب افتادگی و مشکلات دیگه تو جنین میشه ... دکتر من گفت تو اصلن نمیخواد پیش دکتر تیرویید بری من خودم تحت نظر می گیرمت در صورنتی که تا آخر بارداری یک بارم نگفت برو آزمایش و من خودم مدام پیش دکتر تیروییدم میرفتم ... حالا اگه پیگیری نمیکردم و به حرفش اطمینان میکردم معلوم نبود چه بلایی سر دخترم میومد یکی از فامیلای ما قبل بارداری تیرویید داشت یه دکتر از خدا بیخبر بهش گفت نمیخواد بخوری هر وقت دیدی حالت بده یکی بخور انگار که مسکن داره میخوره تو بارداری هم پیگیری نکرد بچه اش بنده خدا سندرم دان شد ...خدا از این دکترای بی وجدان نگذره الهی ..
مامان یک فرشته
پاسخ
سلام ستاره جون.خوش اومدی.معذرت بابت ناراحتیت ستاره جان مشکل بود تو غربالگیری اما بعد از اون تمام سونوها و حتی یک دکتر دیگه گفتن که بچه سالمه و مشکلی نداره در صورتی که خودشون نتونسته بودن تشخیص بدن.دخترکم هیجده روزه بود که برای اولین بار ازمایش داد ولی متاسفانه خیلی از فاکتورهای خونیش بهم ریخته بود بستری شد تا اینکه تشخیص قطعی بیماری کلیوی دادن. بله متاسفانه دکتر بی وجدان زیادن.متاسفم برای چیزهایی که گفتی که چه راحت اون هم در بارداری ازش گذشتن.بعد هم میگن در ایران مردم خودشون دکترن.خوب بابا اگه خودشون دخالت نکنن و حواسشون جمع نباشه که باید برن سینه قبرستون بخوابن حالا ما برای کوچکترین چیزی اگه بریم دکتر اول از همه تمام حرفاش و داروهاش رو تو اینترنت چک میکنیم
خاله ریزه
17 بهمن 95 8:48
خوش بگذره خانومی
مامان یک فرشته
پاسخ
مچکرم
مامان و بابایی دخمل بلا
17 بهمن 95 17:32
سلام عزیزم از دیدن کامنتت توی وبلاگمون کلی خوشحال شدم و انرژی مثبت گرفتم , ممنون که بهمون سر میزنی , میخواستم وبلاگمو به روز کنم که وایفام قطع شد , حالا به زودی وصل میشه انشاالله به لطف همسر جان , فعلا که با بسته در خدمتم , انشاالله بری و خوش بگذره حسابی پیش خواهرا بهت , واقعا خرید کردن چرا این همه لذت داره ؟ منم خیلی دوست دارم خریدن چیزای نو رو , حتی بیشتر از پوشیدنش , یه جور انرژی مثبته
مامان یک فرشته
پاسخ
سلام مامانی گل.خواهش میکنم وظیفه بود منتظر پست جدیدت هستم مچکرم.ممنون که رمز دادی
مامان و بابایی دخمل بلا
17 بهمن 95 17:43
دوست گلم رمز پستی که خواسته بودی رو برات خصوصی میزارم
مامان یک فرشته
پاسخ
ممنون عزیزم
مامان و بابایی دخمل بلا
18 بهمن 95 23:38
سلام دوست گل و مهربونم ببخش اگه با دادن رمز و خوندن پست غم انگیز من ناراحتی و غمی توی قلب مهربونت اومده , ممنون بابت کامنت , برات بهترین و بهترین و زیباترین آرزوها رو دارم
مامان یک فرشته
پاسخ
نه عزیزم خودم دوست داشتم بخونم.به فکر افتادم منم همچین پست رمزداری بنویسم.یک چیزهایی رو دوست داشتم بنویسم ولی فکر میکردم ممکنه دوستانم با خوندنش ناراحت بشن به خاطر همین ننوشتم اما رمزی نوشتن ایده خوبی بود.ممنون.امیدوارم هیچ وقت هیچ وقت غمی نبینی
الهه
19 بهمن 95 15:18
سلام اجی خوبی میشه رمز پست های رمزی تو بدی اجی همینجوری میخوام بخونم البته اگه صلاح میدونی
مامان یک فرشته
پاسخ
چرا نمیشه.برات گذاشتم
مامان و بابایی دخمل بلا
19 بهمن 95 16:13
منم امیدوارم هیچ وقت غم نبینی عزیز دلم و دوباره یکی از اون فرشته آسمونی های خوب و خوشگل , سالم و سلامت بیاد پیشتون گلم تا کمی از رنج دلتون کاسته بشه ,,, نوشتن یک سری چیزها خوبه و احساسات و دل آدم خالی میشه اما خودت رو خیلی اذیت نکن , اگه دیدی یه وقت نوشتن از اون روزها , حال و روحیت رو خیلی خراب میکرد خیلی ادامه نده , با آرزوی بهترینها , زیباترینها و شادترین روزها برای تو دوست گلم ... منتظر رمز پست جدیدت هستم عزیز دلم
مامان یک فرشته
پاسخ
مرسی عزیزم.ممنون از دعاهای قشنگت.اره میدونم حالم رو خراب میکنه ولی دوست دارم یک جایی بمونه و هیچ وقت هیچ وقت فراموش نشه.باورت میشه یکی از فوبیاهام اینه که اگه یک وقت عکس ها و فیلم هایی رونیا پاک شد یا خدایی نکرده تو یک حادثه ایی از بین بره چیکار کنم.فعلا که چند جا گذاشتم. برات رمزو خصوصی گذاشتم
اسما
19 بهمن 95 17:21
عزیرم به منم رمز بده .الهی هیچ وقت دلت غمی نشه
مامان یک فرشته
پاسخ
اسما جان هر جا فکر کردی ممکنه ناراحت بشی یا روی نی نی اثر بزاره لطفا نخون.البته هنوز خیلی مونده تا اونجاها.برات رمزو گذاشتم
مامان راضیه
19 بهمن 95 17:55
سلام دوست خوبم ممنون بابت کامنتهای پر مهرت که میزاری برام ..خوشحالم که با شما آشنا شدم.یه دوست و همدرد شبیه خودم..با دردهایی به رنگ دردهای خودم..برات ارزوی بهترینها را دارم نفیسه جان ..اگر قابل دونستی رمز بهم بده
مامان یک فرشته
پاسخ
سلام راضیه جان.خوشحالم که میبینم اومدی اینجا.این چند وقت خیلی نگرانت بودم.برات رمزو گذاشتم
مامان راضیه
19 بهمن 95 17:56
خخخخ شد انگاری..
مامان یک فرشته
پاسخ
خداروشکر
خدی
20 بهمن 95 0:52
سلام .رمز میشه لطف کنید
مامان یک فرشته
پاسخ
سلام دوست خوبم وبلاگ نداری؟ با ایمیل نمیتونم برات رمز بزارم ایمیلم چند وقته غیر فعال شده
سمیرا
20 بهمن 95 0:58
سلام عزیز دلم. اگر صلاح دونستی رمزت رو برام بفرست.
مامان یک فرشته
پاسخ
سلام برات گذاشتم
بچه محل حضرت معصومه
20 بهمن 95 1:22
سلام من خواننده ی خاموشم اگه میشه رمز پست بعدی رو به منم بدید خیلی دلم میخواد دلنوشته هاتو بخونم.باتشکر
مامان یک فرشته
پاسخ
سلام .ممنون که ما رو میخونی .دوست گلم ایمیلم غیرفعاله .وبلاگ نداری از اون طریق رمز بزارم برات؟
خاله ریزه
20 بهمن 95 8:13
عزیزم میشه لطفا رمز پستتو برام بذاری. یه دنیا ممنون
مامان یک فرشته
پاسخ
برات گذاشتم خاله جون
بچه محل حضرت معصومه
20 بهمن 95 19:30
نه متاسفانه وبلاگ ندارم
مامان یک فرشته
پاسخ
پس یکم بهم فرصت بده تا ایمیل بسازم چند روزی درگیرم دارم میرم مسافرت .در اولین فرصت برات میفرستم.رفتی حرم التماس دعا
ستاره
30 بهمن 95 20:15
سلام عزیزم ... ممنون .. معذرت چرا گلم .. تو که منو مجبور نکردی بیام بخونم و من خودم خوندم و واقعا از خدا میخوام بهت صبر بده عزیزم .. .. منم معمولا دکتر هر چی بده میام نت سرچ میکنم .. سر فرصت باز میام پیشت .. فعلا بای
مامان یک فرشته
پاسخ
مرسی ستاره جون.ممنون. اره حتما این کارو بکن چون معلوم نیست اون زمان که شما میری دکتر جناب دکتر در چه فازیه