بدون عنوان
چند روز پیش رفته بودم بازار خرید یهو گوجه گیلاسی دیدم و خریدم به طور ناخداگاه وقتی اومدم خونه تازه یادم اومد که رونیام چقدر گوجه گیلاسی دوست داشت و هر وقت با هم بیرون میرفتم میگفت "مامان دوجه اوچولو" ومن هر براش میخریدم.نشستم و کلی گریه کردم که برا چی من اینا رو خریدم حالا که دیگه دخترم نیست اینا رو بخوره و چند روزی کلی حالم گرفته بود.
به این فکر کردم که مادرایی که جوونشون رو از دست دادن چه حالی دارن وقتی غذایی ،لباسی،کسی و خلاصه خیلی چیزهای دیگه ایی میبینن که بچشون دوست داشته..خدایا اندکی صبر
منتظرم همسری سفرش تموم بشه ببینم ایا راضی به ازمایش دادن میشه.خدایا مددی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی