پرواز فرشته کوچولوپرواز فرشته کوچولو، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره

پرواز یک فرشته

بدون عنوان

1395/6/21 9:16
244 بازدید
اشتراک گذاری

​چند روز پیش رفته بودم بازار خرید یهو گوجه گیلاسی دیدم و خریدم به طور ناخداگاه وقتی اومدم خونه تازه یادم اومد که رونیام چقدر گوجه گیلاسی دوست داشت و هر وقت با هم بیرون میرفتم میگفت "مامان دوجه اوچولو"  ومن هر براش میخریدم.نشستم و کلی گریه کردم که برا چی من اینا رو خریدم حالا که دیگه دخترم نیست اینا رو بخوره و چند روزی کلی حالم گرفته بود.

 
به این فکر کردم که مادرایی که جوونشون رو از دست دادن چه حالی دارن وقتی غذایی ،لباسی،کسی و خلاصه خیلی چیزهای دیگه ایی میبینن که بچشون دوست داشته..خدایا اندکی صبر
 
منتظرم همسری سفرش تموم بشه ببینم ایا راضی به ازمایش دادن میشه.خدایا مددی
 

 

 

 

پسندها (3)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (11)

الهه
21 شهریور 95 10:08
سلام اجی خوبی بمیرم برات اجی اما خدا به وقتش دوباره بهت نی نی میده اجی صبور باش اجی رونیا دوست نداره مامانشو ناراحت ببینه عزیزم ان شاءالله همسرت هم راضی میشه برین ازمایش بدین توکلت به خدا باشه اجی
مامان یک فرشته
پاسخ
سلام الهه جون.ممنون تو خوبی؟.خدانکنه عزیزم ممنون.فعلا که چاره ای جز صبر نداریم
فافا
21 شهریور 95 10:40
انشالله خدا بهت صبر بده عزیزدلم من میگم فرقی نداره مادر مادره ! چه یه جنین از دست بده چه یه جون هر دو فرزندشون رواندازه هم دوست دارن درسته اونی که با جوونش بوده خیلی بیشتر بهش عادت کرده . ولی مادر همیشه یه مادره... انشالله برگرده کنارت رونیای عزیزدل...
مامان یک فرشته
پاسخ
ممنون فافاجون.اره واقعا فرقی برای یک مادر نداره ولی اونا به اندازه تمام اون سالها ازش خاطره دارن.منی که با دو سال و هشت بودن دخترم اینهمه خاطره دارم مسلما خاطرات اونا به همون اندازه بیشتر و یادآوریشون زجر اورتره
پری
21 شهریور 95 11:27
فدای دلت بشم من ...
مامان یک فرشته
پاسخ
خدانکنه عزیزم
الهه
21 شهریور 95 12:18
سلام اجی خوبی نظرم نرسید به دستت اجی اینجا دادم
مامان یک فرشته
پاسخ
اره الهه جون داشتم بهش جواب میدادم
الهه
21 شهریور 95 12:21
خوبم اجی ممنونم اره با صبر همه چی درست میشه عزیزم
مامان یک فرشته
پاسخ
خدا رو شکر
بـــهــــار
21 شهریور 95 12:37
عزیزم .. ان شا الله خدا یه فرشته کوچولوی مهربون بهت هدیه کنه
مامان یک فرشته
پاسخ
ممنون دوست عزیزم
پریسا
23 شهریور 95 15:44
الهی خیلی سخته خیلی درکت میکنم غزل منم عاشق شکلات بود همیشه موقعه شکلات خوردن یادش میفتم انءشالله خدا به زوری جاش رو سبز کنه..انشالله شوهرت راضی میشه برای آزمایش اینا...
مامان یک فرشته
پاسخ
نازی.اره خیلی درد آوره.مرسی عزیز دلم
مادر بالفعل
24 شهریور 95 23:29
منم گاهی به این موضوع فکر می کنم...داغ جوون سخته خدا صبر بده بهشون واجر این صبر...خاطره ها آدمو می کشن....منم کلی خاطره از مادرم دارم...خیلی زیاد....خییییییییلی
مامان یک فرشته
پاسخ
اره واقعا بعضی خاطرات داغون کننده هستن. خدا رحمت کنه مامان رو.ان شاالله با ائمه همنشین باشه.مسلما آدم از مادرش خیلی خاطره داره.الان در این شرایط کنارت بود خیلی دلگرمی بود.مطمئن باش دعای خیرش همیشه بدرقه راهته
الهه
26 شهریور 95 9:41
سلام اجی خوبی فردا اپم اجی تونستی بهم سر بزن ممنونم
مامان یک فرشته
پاسخ
سلام الهه جون.چشم حتما
marzi
28 شهریور 95 16:55
پس نظر من کو؟
مامان یک فرشته
پاسخ
عزیزم نظرت رو خصوصی فرستاده بودی.نمیشد تایید کرد.خوندمدش ممنون از لطفت
مامان راضیه
30 شهریور 95 23:42
باز اشک من را در اوردی تو دختر...میفهمم چی میگی...انشالا به زودی خبرای خوش بهمون میدی...
مامان یک فرشته
پاسخ
شرمنده راضیه جون.ممنون دوست خوبم