پرواز فرشته کوچولوپرواز فرشته کوچولو، تا این لحظه: 9 سال و 9 روز سن داره

پرواز یک فرشته

برگشتن از تعطیلات

1397/1/20 16:14
687 بازدید
اشتراک گذاری

خوب تعطیلات تموم شد و سال جدید آغاز شد و داره ماه اولش هم تموم میشه به همین سرعت

عید خوب بود درکنار خانواده مخصوصا از اونجا که همسر هم اومد بهتر هم شد تقریبا 7 فروردین بود که در یک اقدام سورپرایزانه که از همسر معمولا بعیده اومد در حالیکه من فکر میکردم فرداش بیاد.کلا به مهمونی رفتن و مهمون داشتن گذشت .یکم قسمت مهمونی رفتنش سخت بود چون پدر خیلی خیلی سختشه مهمونی رفتن و کلا خونه بودن رو ترجیح میده.حتی قدیم تر ها که پیش من میومد شب قبلش حرکت میکرد تقریبا نزدیک ظهر خونه ما بود و بعدازظهر دوباره این همه راه رو برمیگشت.میدونستم که سخته براش اینجا دیگه خیلی اصرارش نمیکردم با وجودی که خیلی نگران بودم توی جاده خوابش نبرده.

این قضیه مهمونی نیومدنش هم باعث تکدر خاطر مادر گرامی میشد و گاهی کاممون رو تلخ میکرد.اما خوب و خوش گذشت و جاتون خالی

13 به در هم با خانواده عمو اینا جایی رفتیم که بهش قطار زرشک میگفتن به خاطر داشتن درخت زرشک فراوون.اون هم خوب بود.

از بس هوا متغیر بود .من و همسر سرماخوردیم و چند روز درگیرش بودیم .اما به نسبت سال های دور خیلی هوا گرم شده بود و بی ابی و گرما رو میشد کاملا حس کرد.خدا به دادمون برسه.

هر روز تقریبا میرفتیم سر ساختمون نیمه کاره پدر و از ته دل دعا میکردیم زودتر تموم بشه و بابا بتونه از پس این همه قرض بر بیاد اما اتفاق خوبی که افتاد این بود که از همسر خواستم یک مقدار پول به بابا قرض بده و اون هم با جون و دل قبول کرد و دادیم بابا هم خیلی خوشحال شد و از اون بیشتر من به خاطر داشتن همسر مهربون و برداشتن یک ذره فشار از روی دوش پدر.راستش بابای من توی خونه خریدنمون ماشین خریدن کمکمون کرده بود و حتی وقتی دخترکم بیمارستان بود به بهانه های مختلف به من پول میداد و به مامانم گفته بود میخام دغدغه پول دیگه نداشته باشن حداقل.حالا فکر کنم وقتش بود.

**دو سه روز اخر هم دچار معده درد شدم که خیلی ناراحت کننده بود مخصوصا اینکه نباید بزاری بفهمن چون از محبت زیاد بیچارت میکنن.امروز نوبت دکتر دارم برم ببینم چمه.

**راستی دوستان جواب ازمایش همسر هم اومد و اون ژن معیوب لعنتی تایید شد.البته هنوز با دکترمون صحبت نکردم.باید ببینم اون چی میگه و مرحله بعدی چیه

 

جمعه گذشته هم با همسر برگشتیم و فعلا در حال راست و ریس کردن اوضاع خونه و یخچال و ...هستم.یک چیزی بگم ما امسال اجیل و تخمه هنوز نخریدیم ولی این روزهاست که مادرشوهر اینا بیان باید برم بخرم

ایام به کامتون

پسندها (3)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

الهه
21 فروردین 97 12:44
سلام اجی خوبی خداروشکر بهت خوش گذشته کار خوبی کردی به پدرت کمک کردی اجی ان شاءالله که ساختمون‌ شون خیلی زود تموم‌میشه ساخت و سازش
مامان یک فرشته
پاسخ
سلام الهه جان.خوبی؟ سال نوت مبارک.ان شاالله به تو هم خوش گذشته باشه.ممنون 
خاله ریزه
29 فروردین 97 12:11
سلام عزیزم. خدا رو شکر که تعطیلات بهت خوش گذشته و همسر گرامی هم در کنارت بودن. امیدوارم بزودی همه مشکلات مالی پدرتون هم رفع بشه و بزودی به خونه جدیدشون با دل خوش نقل مکان کنن.  جواب آزمایش ییعنی مشکل از همسرته؟؟  
مامان یک فرشته
پاسخ
سلام خاله عزیز و مهربون.ممنون ان شاالله عزیزم. توی یک پست توضیح میدم دربارش