اخرین پست سال 96
از روز 4 شنبه اومدم پیش خانوادهو همسر قراره سوم چهارم فروردین بیاد شاید هم دیرتر...اینجا همگی به نوعی درگیر ساختمان سازی هستن مخصوصا خان داداش.به مرجله کاشی و سرامیک . گچ رسیده اما هنوز خیلی مونده تا تکمیل بشه.
خبر خاص دیگه ای نیست.قبل از اینکه بیام سه شنبه گل خریدم و بردم برای دخترم.یکم سنگ مزارش رو تمیز کردم و ازش خداحافظی کردم و عذر خواهی بابت اینکه سومین سالگرد آسمونی شدنش کنارش نیستم.سه سال گذشت هنوز باور ندارم و باور نمیکنم.چون برام زنده ست وقتی هر شب تو خواب میبینمش.چند روز پیش خواب میدیدم داره قران میخونه.از تعجب شاخ دراورده بودم که اخه چجوری بلده.
و در پایان
سال خیلی خیلی خوبی رو برای همه دوستان وبلاگی از جمله خاله ریزه عزیزم و اسما و باران عزیز و بقیه دوستان ارزومیکنم دوستانی که لحظات سخت امسال در کنارم بودن و همیشه برام آرزوهای قشنگ قشنگ داشتن.برای همتون سلامتی و دل خوش آرزو میکنم و امیدوارم به تمام آرزوهاتون برسید
عید همتون مبارک در پناه حق