پرواز فرشته کوچولوپرواز فرشته کوچولو، تا این لحظه: 9 سال و 9 روز سن داره

پرواز یک فرشته

دایی

1396/10/11 11:47
686 بازدید
اشتراک گذاری

دایی ها همیشه مهربون بودن و دوست داشتنی.من و همسر چون پسرخاله دختر خاله ایم دو تا دایی مشترک داریم و یک خاله که خاله هر کدوممون مادر زن و یا مادرشوهرمون هم هستن

مامان و خاله م (مادرشوهر) 15 ساله که با یکی از دایی ها قهرن به واسطه همسرش و تقربیا بزرگ شدن بچه های همدیگه و عروس و دامادشدنشون رو ندیدن و در مراسم عروسی من و همسر هم اون دایی نبود.

خیلی دایی مهربونی بود و با ما بچه های خواهر خیلی جور و صمیمی اما چند سالی هست که هیچ ارتباطی نیست.

و حالا پریروز فهمیدیم که دایی مهربونمون رفته پیش خدا

اون هم فقط با یک سرماخوردگی ده روز توی خونه تب و لرز داشته و بچه های بی غیرتش یک دکتر نبرده بودنش تا اینکه اون دایی دیگه وقتی میبینه چند روز از برادرش خبری نیست میره و میبینه خیلی مریضه و نای بلند شدن نداره و میبردتش دکتر و دکتر به خاطر عقونت زیاد بستریش میکنه و بعد از یک روز بستری در سن 60 سالگی تموم میکنه

خیلی درد داشت وقتی اینها رو فهمیدیم چون این دایی مثل یک مرد بعد از بازنشستگی مسافرکشی میکرد و بعد از اینکه میرسید خونه مثل یک زن تموم کارهای خونه رو انجام میداد.قسم میخورم که زن دایی هیچ وقت نمیدونست چی تو فریزرش داره تموم میشه و چی داره و تمام این کارها رو دایی م میکرد.حتی این اواخر شنیده بودیم که قسط های وام های بچه هاش رو که ازدواج کرده بودن هم پرداخت میکرد و حالا همون ها یک دکتر نبردنش

دایی م خیلی مظلومانه رفت خیلی.........

و از اون بدتر اینکه من و خاله م حتی نمیتونستیم برای مراسمش بریم وقتی زنده بود ندیدیمش حالا بریم سرخاکش

و مامانم با حال زار و بد و با استرس زیاد که الان زن دایی چیکار میخاد بکنه رفت مراسمش خیلی درد داشت که حتی نمیتونست درست برای برادرش زاری کنه

ماها زن هستیم بیاین هیچ وقت نزاریم همچنین اتفاقی بین یک خواهر و برادر بیوفته.اگه اونها خودشون باهم اختلاف داشته باشن بالاخره میگذرن از هم ولی اگه پای شخص سومی وسط باشه خیلی سخت میشه

مامانم میگفت اون دایی هم حال خوشی نداشته و میگفته که همه پشت و پناهم رفت اون هم چه ساده چقدر مفت

و حالا من بغض داره خفم میکنه و گریم بند نمیاد همسر هم به شدت ناراحته.با اینکه این دایی برای فوت بچم حتی یک زنگ هم نزد اما ما خیلی دوستش داشتیم

خاله قراره اینجا براش مراسم بگیره امیدوارم خدا به هممون صبر بده

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (9)

سارا
11 دی 96 12:09
خدا صبر بده😔😔😔
مامان یک فرشته
پاسخ
ممنون عزیزم
الهه
11 دی 96 15:18
سلام اجی خوبی واقعا نمیدونم چی بگم اجی خدا رحمت کنه داییت رو خدا بهتون صبر و ارامش بده
مامان یک فرشته
پاسخ
ممنون الهه جان خدا رفتگان شما رو هم بیامرزه
داغ دار
11 دی 96 16:31
خدا رحمتش کنه اتفاقا چند روز پیش مادر من هم آسمونی شد رفت پیش کیارش
مامان یک فرشته
پاسخ
خدا رحمتشون کنه و بهت صبر و آرامش بده
اسما
12 دی 96 0:07
خدا رحمتش کنه بیچاره خیلی خوب بود و بچه هاش قدر ندونستن .جاش بهشت باشه اما کاش قهر این همه سال طول نمیکشید الان فقط افسوس میمونه که اونم فایده ای نداره . دایی ها مهربون و خوبن من یه دایی دارم هروفت میبینمش و بغلش میکنم بوش میکنم انگار مادرم بغلمه
مامان یک فرشته
پاسخ
اره الان فقط افسوسه. دقیقا یادمه یک از بچه هاش وقتی 3-4 سالش بود و دایی م چند وقتی نبود.اومده بودن خونه ما وقتی مامانم بغلش کرد گفت مامان عمه بوی بابا رو میده خدا رحمت کنه مامان و خواهرت رو
باران
13 دی 96 0:16
خدا رحمتش کنه وای خدا چقدر سخته سالها از برادرت بی خبر باشی بعد بری سر خاکش وازش خدا حافظی کنی خیلی بده خانواده با هم این مشکلات رو داشته باشن من وهمسر به خاطر همین موضوع داریم اسکروچ رو تحمل میکنیم میترسیم بره وبعد ش نتونیم خودمون رو ببخشیم که چرا بیشتر تحمل نکردیم
مامان یک فرشته
پاسخ
ممنون خدا رفتگان شما رو هم بیامرزه خیلی سخت بود برای هممون هیچ وقت قطع رابطه نکن چون اگر اتفاقی بیفته همسرت همه چی رو از چشم تو میبینه
الهه
13 دی 96 10:18
سلام اجی خوبی ۱۵ اپم اجی تونستی بهم سر بزن میدونم سرت شلوغه اجی منظورم اینکه هر وقت وقتت ازاد شد بهم سر بزن اجی ممنونم
مامان یک فرشته
پاسخ
سلام.حتما سعی میکنم بهت سربزنم
مادربالفعل
15 دی 96 0:39
کاش ارتباط رو خواهر برادر حفظ می کردن حتی در حد رسمی و دورادور ....اینجور وقتا آدم عذاب وجدان میگیره خدا رحمتش کنه و به شما صبر بده
مامان یک فرشته
پاسخ
ممنون..اره حسرت های زیادی مونده
نگین
20 دی 96 18:12
سلام عزیزم...خوبییی؟؟ چقدر غم انگیز .... تسلیت میگم از خدا می خوام بهتون صبر و آرامش بده...اووم دایی ها و عموها خوبن تا وقتی زن نگرفتن بعدش نمیدونم چه میشه...
مامان یک فرشته
پاسخ
سلام نگین عزیز بله خیلی خوبن..البته بعضی هاشون خوبیشون وابسته به چیزی نیست
مرضيه
23 دی 96 9:55
عزيزم يه كامنت طولاني واسه اين پست گذاشتم پريد دلم سوخت... گفته بودم كه با خوندن اين پستت خيلي بغضم گرفت چون اين دايي خدا بيامرزت يه شباهتهايي به دايي خودم داره... اونم به دلايلي خيلي زجر ميكشه و كمك و ياوري هم نداره، هر روز بهش فكر ميكنم و غصضو ميخورم اما كاري ازم برنمياد. چقدر غريبانه رفت داييت،‌به خدا دنيا ارزش اين جدايي و قهر خواهرها با برادرشون رو نداشت. كاش يه جوري شما بچه ها واسطه آشتيشون ميشديد... مامان من و خالم هم با خواهر ديگشون به دلايلي قهر كردند كه البته اون خالم هم كم مقصر نبود اما بعد دو سه سال يه جوري ما بچه ها تلاش كرديم با هم آشتي كنند... خدا صبر بده بهتون ببخش من اين پستو دير ديدم، چندوقتيه كه به خاطر يه سري دغدغه ها نتونستم به وب دوستام سر بزنم و امروز اومدم و چند تا پستتو با هم خوندم،‌از جمله همين پست كه واقعا دلمو شكوند... نميدونم بچه هاش با عذاب وجدانشون چكار ميكنند، تازه اگر انقدر وجدان داشته باشند كه عذاب وجدان بگيرند... 
مامان یک فرشته
پاسخ
اره مرضیه عزیز ما هم با اینکه سالها بود از نزدیک ندیده بودیمش و فقط توی خیابون از دور گاهی میدیمش ولی خیلی دلمون براش سوخت حقش این نبود.به قول اون داییم میگفت در بی کسی و مفت مفت رفت چقدر کار خوبی کردید اخه مشکلات این خواهر و برادر مربوط به خودشون نبود بلکه به خاطر زن داییم بود که با هم قهر بودن خوشحال شدم که بهم سرزدی.از مشکلاتت خبر دارم میخونمت گاهی فرصت کامنت گذاشتن نیست تو هم ببخش. خدا کنه حداقل عذاب وجدان داشنه باشن البته بعیده.عذاب وجدان برای ماهاست