الگوی مهربونی
دختر کوچولوی من با اون قلب مهربون و کوچیکش الگویی بود بزرگ برای من .این رو از روی محبت مادری نمیگم قسم میخورم که محبتش اصلا زمینی نبود اصلا یاد نگرفته بود هر چی بود و بود اسمونی بود از وقتی که رفته تازه منم یاد گرفتم مهربون باشم
بعد از سی سال زندگی تازه اطراف خودم چند تا از دوستای قدیمی و جدید اوردم و هر از گاهی بهشون زنگ میزنم و کلی شاد میشم
تازه یاد گرفتم تشکر کنم اونم خالصانه و از ته دل.بعد از شش ماه از رفتن دخترم به یکی از اون پرستارای مهربون که فقط یکی دو بار دیدمیش ولی اون محبت رو در حق ما تموم کرد زنگ زدم و کلی سپاس گزاری کردم همه و همه این عاشقانه عشق ورزیدن رو از یک کودک دوسال و نیم یاد گرفتم.
دخترم ممنونم ازت اگه ما برات کاری نکردیم ولی تو به ما درس زندگی دادی فرشته آسمونی من
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی